سلبریتی سخیف؛ هنرمند بدلی!
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۶۴۸۹۶۲
هنرمند را در ردیف نخبگان هر جامعه توصیف میکنند. اطلاق صفت «نخبگی» نه بهواسطه نوع و میزان حضور هنری و نه بهدلیل توانمندی مادی؛ که؛ برآمده از توانایی و قدرت تحلیل رخدادها و حالات جامعه و جهان پیرامونی و توامان؛ خصلت فراروی هنرمند از خود، به دگرخواهی میسر میشود.
بهعبارتی دیگر؛ هنرمند با همدلی و همراهی و دغدغهمندی نسبت به مخاطب، او را با نگاه تحلیلگر خود بر میکشد و به تعالی فرامیخواند و به بالندگی ترغیب میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اما در چه مواقع عیار هنرمند و شأنیت وی سنجیده و عیان میشود؟... قطعا درگاه پیجهای فرهنگی و گردنههای تاریخی و بحرانها و فتنههای اجتماعی و سیاسی!
در منازل و عرصههایی که نخبگان با فهم و بصیرت و همراهی اجتماعی باید روشنگر حقیقت وقایع و ماهیت واقعیتهای مکنون در غبار بلاها و بلواها واقع شود. درگاهی که باید بهواسطه تبیین، یکدلی مخاطبان و اعضای جامعه را موجب شود. در زمانی که باید وحدت و منافع ملی در قبال بدخواهان داخلی و خارجی صیانت شود. به همین دلیل است که میبینیم در اوقات بحران و فتنه، هنرمند واقعی و مردمی از هنرمند بدلی و سلبریتی سخیف تمایز و تشخص مییابد.
حمید فرخنژاد را میتوان از جمله همان هنرمندان بدلی دانست که برخلاف باور و ادعاهای گزاف خود، نهتنها بهرهای از نخبگی ندارد، بلکه با نگاههای سطحی خود سعی آگاهانه در تنزل دادن درک مخاطب داشته و دارد.دیدگاه بحثبرانگیز وی درخصوص فرزندش را اگر نگوییم همه، اغلب مردم شنیده و خواندهاند. او در گفتوگویی عمومی، بهصراحت و البته با لحنی گستاخانه میگوید: «میخواهم ۸۰میلیون ایرانی نباشند تا اخم به ابروی پسرم نیاید!»
او هیچگاه نتوانست منکر این دیدگاه سخیف خود باشد چرا که فیلم و صوت او قابل انکار نبود. کافی است دیدگاه بدوی و اهانتبار و ضدمردمی او را مقایسه کنید با مادران شهیدی که با افتخار از رشادت و فداکاری فرزندان خود در دفاع از دین و ناموس میهنمان سخن میگویند و به آن میبالند. آنها کجای عالماند و صاحب دیدگاهی که میگوید و اصرار دارد ۸۰میلیون ایرانی باید فدای پسر آمریکانشین او شوند! او همان کسی است که وقتی پیروان یک فرقه منحرف دست به غائلهآفرینی زدند، دیدگاهی کاملا مغرضانه را منتشر کرد و در قبال قتل مدافعان امنیت سکوت کرد.
او بهحدی در کار خود بیتعهد بود که برای فیلمبرداری صحنههایی باقیمانده از فیلمی سینمایی، شرط عقد قراردادی جدید را پیش کشید و دست عوامل را در حنا گذاشت. وی مدتی پیش به حمایت از اغتشاشات پرداخت. او تاکید کرد دیگر با نهادهای نظام اسلامی همکاری نمیکند و درخواستی نخواهد داشت اما در یک مینیسریال نقش گرفت و مدت زمان زیادی نگذشت که برای کاری سینمایی با دستی تمناگر پا به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گذاشت تا ثابت کند حرف و عمل یکسان ندارد! و حالا با عملکرد اخیرش به همان سریال و عوامل سازندهاش خیانت کرد و خسارت زد. حال پرسش این است؛ فردی تا این اندازه ضدمردم که اخم نکردن فرزند خود را به بهای فدا شدن ۸۰ ایرانی ترجیح میدهد، وقتی در قامت مدافع فتنهگران و قاتلان مدافعان امنیت ظاهر میشود، چگونه میتواند هواخواه ایرانی و ایران باور شود؟
فرخنژاد که حالا کاملا مقیم ینگه دنیا شده است، بلافاصله پس از خروج از کشور دیدگاهی اهانتآمیز را منتشر کرد. او با این اقدام خود مجموعه آثاری را که در آنها نقشهای مثبت ایفا کرده بود، با چالش نمایش و پخش مواجه کرد. از جمله سریال «سقوط» که کار تهیه آن بهتازگی به پایان رسیده است. این یعنی دهنکجی وی به زحمت همکارانش و حق مخاطب در استفاده از آثار هنری! مهاجرت و اهانتهای وی البته گویای واقعیتی بزرگ است و آن اینکه، ادعای مردمی بودن و ایراندوستی هنرمندهای بدلی، پوچ و مضحک است و همگی آنها عافیتجو و رفاهطلب هستند و شعار مردمخواهی آنان تنها وسیلهای برای امرار معاش و زنده نگهداشتن شهرت کذاییشان ولو در دیار اجنبی است.
روزنامه جام جم
منبع: جام جم آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۴۸۹۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رجوع و روایت آتش بلاگری و سلبریتی شدن در روابط زن و شوهری
نمایش «رجوع» این روزها در تهران روی صحنه میرود تا به اختلافات متداولِ این روزها در روابط بین زن و شوهرها بپردازد. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، داستانها و ماجراهای مربوط به روابط زن و شوهری همیشه دستمایه ساخت آثار نمایشی بوده است. از فیلمهای «همسر»، «آتش بس»، «توفیق اجباری» تا نمایشهای «بازیگر و زنش»، «تن شوری» و ... هنرمندان را به سمت خلق آثاری با این موضوعِ همیشه جذاب سوق داده است.
جذابیت همیشگی این سوژه باعث شده پدید آورندگانِ تئاترِ «رجوع» نیز به سمت تولید اثری نمایشی با موضوعِ روابط زن و شوهری بروند. رجوع به قلم کیمیا خلج و کارگردانی سعید حشمتی در قالب اپیزودهای مشابه به چالشهای زندگی زناشویی میپردازد. روایت داستان در بستر دادگاه، اندکی کلیشهای و تکراری به نظر میرسد. اگر از این زاویه به دادگاه نگاه کنیم که عموماً ارجاع به دادگاه و قاضی آخرین راهکار برای حل بحرانها باشد پس باید این اشکال را متوجه نویسندهی نمایش «رجوع» دانست که هیچ فرصتی را برای سازش بین زوجین قائل نبوده و صدور حکم قضایی را فصل الخطاب قرار داده است.
کلنل دست به دامن عارف شد / نازنین بیاتی انتخاب مناسبی بود؟البته در نمایش اشاراتی به فرصت دادگاه برای ایجاد سازش بین زوجین برای تفکر و تأمل بیشتر شده اما این اقدام نویسنده ناکافی به نظر میرسد و شاید اگر به جای فضای دادگاه، اتفاقات نمایش در حضور شخص دیگری مانند یک مشاور خانواده رخ میداد، فرجام مثبت و امیدوار کنندهتری برای کاراکترهای نمایش قابل تصور بود.
اپیزود نخست این نمایش روایت زن و شوهری بود که اختلافاتشان مربوط به استقلال زن و زیباییهای ظاهری بود.
در «رجوع» دیالوگها چکشی و پینگ پونگی است و نویسنده به خوبی موفق به ایجاد بده بستانها در نمایشنامه شده است. داستان زندگی کاراکترها به شکل صحیحی پرداخت و روایت شده و نویسنده به شناخت درستی از کاراکترهای نمایشش رسیده است. در هر اپیزود تفاوت کاراکترها به وضوح قابل دریافت است و نویسنده در نگارش آنها خلاق و پویاست.
اما نکته مهمی که در مورد متن وجود دارد نوع نگارش آن است. اخیراً در بسیاری از آثار، نویسندگان را نمیتوان مؤلف محسوب کرد. مؤلفی که ایده دارد، مشق میدهد، درس میدهد و شاید راهی نشان میدهد و....
اپیزود دوم؛روایت کارگردانی بود که به عنوان یک سلبریتی، در عین ازدواج با همسری روستایی، ارتباطاتی موازی داشت و همین موضوع موجب اختلافات شدید بین او و همسرش شده بود.
بخش زیادی از نویسندگان نسل جدید روایتهایی گزارش گونه دارند. روایتهایی که گویی تنها برای صرفا جهت اطلاعِ مخاطب نوشته شدهاند یا اینکه گویی یک گزارش خبری هستند تا یک نمایشنامه با هدفی والا و نتیجهگیری که به کارِ زندگیِ مخاطب بیاید.
البته که در بسیاری از آثار خبری، خبرنگاران نتیجه گرا و هدفمند هستند و تنها صرفاً راوی یک رویداد نیستند؛ بلکه موجب ایجاد چالشهای جدی میشوند. اما در «رجوع» نویسنده فقط «گزارشگر» است. گزارشگری که گزارش میدهد؛ در بطن جامعه خانوادههایی هستند که شرایط ویژه و متفاوتی بر زندگی آنها حاکم است.
کیمیا خلج با نوشتنِ متن «رجوع» فقط به مخاطب خبر میدهد و مخابرهگر یک اتفاق است؛ البته که همین هم ارزشمند است. اما نباید فراموش کنیم که نویسندهی این نمایشنامه راهکار ندارد، ایده ندارد و هدایت گر نیست.
شاید به همین علت است که به رغم هدایت صحیح و خوب بازیگران توسط کارگردان، حس و حال تماشای یک اثر تئاتری ویژه به مخاطب منتقل نمیشود.
اپیزود سوم مربوط به زن و شوهری بود که تفاوتهای اعتقادی و فرهنگی عمیقی با همدیگر داشتند و همین مسئله اختلافات شدیدی بین آنها ایجاد کرده بود.
اساساً در شرایط مشابه هیچ راهی برای به چالش کشیده شدن خلاقیت کارگردان وجود ندارد و یا حداقل بیننده تلاشی برای خلق یک اثر بصری ویژه از کارگردان را شاهد نیست. آفتی که گریبان برخی یا شاید بسیاری از آثارِ این روزهای تئاتر ایران را گرفته است.
کارگردانان در آثار مشابه و این نمایش، به «صندلیسم!» دچار شدهاند. آفتی عجیب که با اسم رمز «مینی مال» و فقط با چیدن چند صندلی ساده در صحنه روز به روز در حال نفوذ در جان تئاتر است. هر کدام از کارگردانان هم دلایل خاصی را برای انتخاب این سبک کاری دارند که غالباً چندان منطقی به نظر نمیرسد. اجرای «صندلیسم» هرچه هست نه تنها تئاتر محسوب نمیشود بلکه شاید در چهارچوب یک اثر رادیویی ویژه هم گنجانده نشود.
البته که نمایش «رجوع» با وجود اینکه صحنهای خالی دارد و تنها به چند صندلی روی صحنه پناه برده، اما تلاش کرده تا جنبههای نمایشی و تصویری هم در کار باشد تا اثر صرفا به یک نمایش رادیویی تبدیل نشود.
اپیزود چهارم این نمایش به روایت خانوادهای اختصاص داشت که زنِ خانواده در فضای مجازی بلاگر بود و همین مسئله پایه و اساس اختلافاتِ شدیدی شده بود.
رفتن سراغ موضوعهای اجتماعی که در دل جامعه و در میان مردم جاری هستند و هر کدام از ما بارها و بارها در اطرافمان آنها را دیدهایم، بسیار ارزشمند است. پرداختن به این موضوعها حتی اگر بدون ارائهی راهِ چاره یا راهی تازه باشد، با زدنِ تلنگرهایی هرچند کوچک به مخاطب، میتوانند اثرگذار باشند.
منصفانه نیست اگر از بازی خوب بازیگران (رجوع) سخن نگوییم. از اپیزود اول تا آخرین اپیزود که با بازی شیرین و دقیقِ افشین سنگ چاپ مواجه میشویم، همه بازیگران بسیار دقیق و حساب شده ایفای نقش میکنند و این نکتهای است که به واسطه آن نمیشود از نقش ویژه کارگردان چشم پوشی کرد.
در پایان باید گفت علیرغم کاستیهایی که در نمایش «رجوع» به چشم میخورد، اما این اثر ارزش یک بار دیدن را دارد.
توضیحات نمایش:
رجوع
نویسنده: کیمیاخلج
کارگردان: سعیدحشمتی
بازیگران:
نیما هاشمی سرشت، الهام احمدی، میثاق جمشیدی، پریسا علی نیا، کیمیا خلج، هومن بنایی، روناک برخوردار، فاطمه توانا، محمد روشنفکر و افشین سنگ چاپ
-------------------------
نوشته: هبت اله یگانه
-------------------------
انتهای پیام/